Saturday, August 4, 2018

داستان ناخدا «اسپارو» و ناخدا »عظما»!

ناخدا «اسپارو» و ناخدا »عظما»!

ناخدا «اسپارو» و ناخدا »عظما»!
می‌گویند در عهد کهن، در دریاهای دوردست، یک کشتی دزدان دریایی بود که بسیار فرسوده و ناکارآمد شده بود. روزی، چند کشتی جنگی به سمت این دزدان دریایی حمله‌ور شدند. ناخدا «اسپارو»ی یک‌پا(شاید هم یک‌دست!) ابتدا بالای عرشه کهنه و شکسته رفت و رو به دزدان دریایی گفت: «نگران نباشید! خبری نیست؛ تعدادی کشتی هستن که تنها از ما خواسته‌های ساده‌ای دارن و احتمالاً فقط می‌خوان بگذرن»!
یکی از دزدان دریایی در حالی‌که نقاب سیاهِ چشمِ کورش را صاف می‌کرد، از لابلای ریش و سبیلِ حنایی‌شده از توتون سیگار، با صدایی لرزان پرسید: «ناخدا اسپارو، پس چرا فرمان دادید سریع بادبان‌ها رو بکشیم و در جهت عکس،‌ با سرعت تمام دور بشیم»؟!
ناخدا با دست کلاه لبه‌دار و
https://article.mojahedin.org/i/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D9%88-%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D8%B8%D9%85%D8%A7

No comments:

Post a Comment

Farmers in East Isfahan protest against mismanagement of water

Farmers in Varzaneh, Shatur and Ziar, gathered to protest to the scarcity of water Reported by PMOI/MEK Iran, Nov. 2, 2018  - The...