میگویند، در روزگاران قدیم لویی شانزدهم که به تنبلی و ترسو و بزدل بودن شهره همه پادشاهان و دیکتاتورهای آن زمان بود و از زمامداری هیج چیز جز خوشگذرانی و چپاول نمیدانست، هر روز صبح بعد از صبحانه، وزیر ارشدش با یک سینی طلا با نقش و نگار زیبا وارد میشد، بعد از چند بار خم و راست شدن میگفت: قربان امروز سه قفل برایتان آوردهایم که آنها را باز کنید!.
لویی، سه قفل را روی میز میگذاشت و کلید ها ی قفلهای بسته را از پنجره کاخ به رودخانه میانداخت. حالا همه وزیران و صله بگیران
No comments:
Post a Comment